حکایت این روزهای ما...

ساده مثل آب

دنیا ترکیبی است از خوب و بد ، زشت و زیبا ولی رویهم رفته شیرین است مثل گیاه نیشکر ممکنه همه قسمتهاش شیرین نباشه اما در نهایت نتیجش میشه شکر

حکایت این روزهای ما...

مینویسم و پاک میکنم مینویسم و پاک میکنم .خوب شد اینجا نوشتن نیاز به کاغذ ندارد . همه چیز تکراری شده ، نمیدونیم چی مخواهیم و دنبال چی اومده بودیم حتی حس غصه خوردن هم نداریم و چه خوب شد پینوکیو فقط یه قصه بود وگرنه دماغ هممون تا حالا خیلی دراز شده بود .و خودمون نمیدونیم کی دنیای ما رو به اینجا رسوند ه!؟ آدمای اطراف ما با اینکه خیلی متنوع شدن و رنگارنگ اما تو خیلی چیزا شبیه هم هستن: زبونا چرب تر و نرم شده ، گفتن دوستت دارم چقدر زیاد شده ، موبایلا همه سایلنت! در حالیکه بوق اتومبیلهایمان هر روز بلندتر!!؟چشمها همه اغواگر و یادم رفت بگویم شعر کوتاه :کی بود کی بود من نبودم رو همه یادگرفتیم،این است حکایت این روزهای ما...



نظرات شما عزیزان:

nilo
ساعت16:50---16 ارديبهشت 1393
سخته وقتى تو شبيه بقيه نيستى اما مجبور به تظاهرى، سخته وقتى نمي خواى باشى اما مجبورى، سخته كه مجبور به نفس كشيدن باشى وقتى ميخواى اصلا نباشى

سارینا اصفهان
ساعت17:14---19 فروردين 1393
خسته کننده میشه برات همه چیز وقتی روحت با جسمت اختلاف سنی داشته باشه.......

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:نوشتن ، کاغذ،پینوکیو ، اغواگر ، سایلنت , ] [ 1:11 ] [ ایرانی ] [ ]