ساده مثل آب
دنیا ترکیبی است از خوب و بد ، زشت و زیبا ولی رویهم رفته شیرین است مثل گیاه نیشکر ممکنه همه قسمتهاش شیرین نباشه اما در نهایت نتیجش میشه شکر

من دو روزی هست که برگشتم اما نشد بنویسم . سال نو خورشیدی اومد و ایشالله براتون پر از شادی و اتفاقات خوب باشه . روزها میان و میگذرن و خوب یا بد عمر ماست که در حال سپری شدنه اما اینا اصلا مهم نیست ، مهم همین لحظاتیه که داریم و خواهیم داشت و مهمتر اینکه بتونیم این لحظات رو به بهترین شکل بگذرونیم که هم لذت ببریم و هم وجدان انسانیمون آروم باشه . میخوام یه خبر بهتون بدم نمیدونم بدردتون میخوره یا نه اما میگم شاید علاقه مندانی باشن که بخوان همکاری کنن . ایشالله عمری باقی باشه و همه چی طبق روال پیش بره تو همین چند روز یه سایت راه اندازی میکنیم با موضوع فرهنگی اجتماعی و در واقع گوناگون . اگر علاقه مند هستید میتونید برا همکاری و گرفتن ستون برای خودتون یا شهرتون اعلام آمادگی کنید . بگذریم . اینجا الان بارونه و خیلی دوست دارم بشینم و کتابی رو که بیش از ده ساله نتونستم تمومش کنم به پایان ببرم اما نمیدونم چرا اینقدر کند پیش میره لامصب . خب انگار حس نوشتن نیست فعلا ....



           
یک شنبه 10 فروردين 1393برچسب:کتاب ، سال نو ، سایت ، گوناگون ، , :: 19:5
ایرانی

سلام ساعت 7:20 صبح روز پنجشنبه 29 اسفند و آخرین روز سال نود و دو

تا چند ساعت دیگه من از اینجایی که هستم فرسنگها دور میشم و چون قراره هوایی برم لزوما باید شهادتین رو گفت و حلالیت رو طلبید ! منم که دوبار تا حالا تو آسمون تجربه نقص فنی هواپیما رو تجربه کردم حکایت ملخه رو دارم که دوبار از دست عزرائیل جسته و ... به هر حال قبل از هرچیزی اگر این صفحه دیگه آپدیت نشد همه شما ما را حلال کنید و حسابمون رو بسپارین به کرام الکاتبین اگرم که عمری در پیمانه بود که برمیگردم و با انرژِی بیشتر فعالیت میکنم . خب پس از بدیهای و اخلاقی ما بگذرید و بر ما بخشید تا چه پیش آید ..؟

خیلی دوست داشتم مثل وب قبلی خودمو کامل معرفی میکردم حالا شایدم اینکار رو کردم تا تقدیر چی باشه . میخوام یه چند تا نصیحتتون بکنم البته نه از نوع بابایی ها و بزرگانه بلکه از جنس و نوع خودمون . من نمیگم چیکار کنید و چیکار نکنید نمیگم چی رعایت کنید و چی نکنید فقط میگم هرکاری میکنی یادت باشه انسانی و باید انسانیت رو در نظر داشته باشین حالا دیگه هرتوجیه و بهونه برای موجه کردن رفتار و تمسک به هر آئین و رسوم گول زدن خودته و یادت باشه از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو .

میخوام این دم آخری یه چیزی بهتون بگم . خب خیلیا و از جمله خودم از اینکه من حس ششم قوی دارم اذعان داشته و قبول دارند و تجربه اینو بهمون ثابت کرده خدارو شکر میکنم که اینم یه لطفی از طرف اونه که البته بعضی وقتا باعث آزارم میشه چون چیزایی رو که حس میکنم ناراحت کنندس . بگذریم از مکافات عمل گفتم و حس ششم دلیل داشت . میدونید به تجربه عمرم دریافتم که آفرینش جهان یا هرچیزی که شما اسمشو بذارین هیچ حرکتی رو بی پاسخ نمیذاره چه خوب و چه بد . و با کمال حیرت دیدم معمولا عین اون کاری که کردیم(خوب یا بد) منظورم در حق دیگرانه ، برامون پیش خواهد آمد بصورت پاداش یا جزا و من شخصا این رو تجربه کردم بارها و بارها دیدم افرادی رو که عین عملشون سرشون اومد و اگه خوب بودن خوبی و اگه بدی کردن بدی دیدن . اینا رو گفتم شاید الان درست و درمون حق مطلب رو ادا نکردم آخه شایدم دلیلش این باشه که من از لحاظ ذهنی و تجربی برا خودم حل شدس و نمیدونم چطور بگم مثل حس آدما که هر چیم بخوان مصور و مکتوبش کنن یا به زبون بیارنش بازم با اون چیزی که تو دل و ذهنشون هست فرق داره . اما یه کسانی میشناسم که به بهترین شکل این رو توضیح دادن و بیان کردن . اگه شما علاقه ای به این مطالبی که عرض کردم دارید و همچنین به رمان توصیه میکنم کتابهای پائولو کوئیلیو نویسنده برزیلی و ریچارد باخ آلمانی رو بخونید از اولی کتاب کیمیاگر و از دومی کتاب یگانه رو پیشنهاد میکنم آثار بعدیشون به انتخاب خودتون . زیاد حرفیدیم و داره دیرم میشه اگه بسوی ابدیت رفتیم یه خنده یه تبسم شما ما را بس است به امید دیدار دوباره یاحق ...



حیفم اومد این قضیه رو براتون نگم . خداییش دود از کله و آه از نهادم بلند شد . دلم میخواد فریااااااااااااااااااااااااااااااد بزنم . آخه به کجا داریم میریم . قرار بود به اینجا برسیم؟؟!!!؟؟ زنگ زدم به یه نفر جواب نداد یکی دو دقیقه بعد بهش زنگ زدم با لحنی متواضعانه و آنچنانی عذرخواهی کرد که: ببخشید سر نماز بودم و ... بهرحال ازش شماره کسی رو خواستم خوبه چی بهم بگه؟ بهم گفت پشت فرمونه و تو جاده هستش به محضی که برسه خونه برام مسیجش میکنه . منم حواسم نبود و قطع کردم . بعد به حرفاش که فکر کردم ... میگن دروغگو کم حافظس اینجاست . یارو بمن گفت سر نمازه بعد میگه تو جاده پشت فرمونه !!!!! لابد میخواهید باخودتون بگید خب نمازشو تو جاده خونده و حرکت کرده !! ای بابا اگه یه درصدم همچین احتمالی میدادم دم بر نمی آوردم اما خوب میشناسمش خیالتون راحت بیخود نمیگم . واقعا به کجا داریم میرسیم . چرا آخه مگه کسی بهتون کاری داره نماز میخونید یا نه یا اصلا مگه من گفتم شما نمازخون نیستی که هر بار زنگ میزنم بار اول جواب نمیدی بعد میگی سر نماز بودم . شایدم دائم الصلاه شدن ملت و ما عقب موندیم !! خوشبحالشون بخدا نون رو به نرخ روز میخورن و عبادت رو .. بیخیال کجایی سید جمال که یادت بخیر موقعی که گفتی : «در غرب مسلمان ندیدم و مسلمانی دیدم و در شرق مسلمان دیدم و از مسلمانی خبری نبود» یا خدااااااااااااااااااااااااااااااا به کجا خواهیم رسید . خودت ما را دریاب .



           

گاهی اوقات مسائلی در زندگی ما ایرانیها یا هر آدم دیگه ای پیش می آید که از زندگی سیرمان میکند و آرزو میکنیم کاش هیچوقت نبودیم و نباشیم و آنها که حساس ترند ترمز دستی زندگی را میکشند . بیشتر اوقات در چنین لحظاتی فکر میکنیم بدبخت ترین و بدشانس ترین موجود روی زمینیم و آه و ناله ، اشک و سکوت و ... . اما واقعا اینگونه است ؟ از یک طرف با خودم میگویم وقتی آدم تمام چیزهایی را که در زندگی برایش ارزش داشته از دست بدهد یا اینکه بفهمد که تمام تصوراتش غلط از آب درآمده و به نقطه ای می رسد که میفهمد مثلا کسانی را که خیلی قبولشان داشت و از بودنشان آرامش میگرفت فریبش داده اند و خلاصه بگویم حس میکند تنهاست و تمام لحظاتش بر باد رفته و خانه اش بر آب بوده ... در اینصورت دیگر از تعریف زندگی چیزی برایش نمانده که بخواهد دلش را خوش کند و یا بعضی اوقات آدم به پوچی میرسد یعنی حس میکند جامعه در جهل است و تلاش او که فریاد میزند « آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید ، یک نفر در آب دارد می سپارد جان ... » به جایی نمی رسد یا حداقل او را و افکار و عقاید و دغدغه هایش را درک نمیکنند چیزی که من همیشه آن را علت موجه اقدام به خودکشی یکی از نویسندگان این کره خاکی می دانستم ، تاکید میکنم میدانستم نه اینکه میدانم !!! اما از طرفی وقتی اینگونه به زندگی نگاه میکنم که چیزی نیست مگر همین لحظاتی که چه خوب و چه بد میگذرانیم و اصلا ترکیب زیبایی از دو تضاد است مثل آب گرم و سرد حمام . یک وقتهایی زیر دوش آب گرم یا سرد قطع میشه اما همیشه که اینطور نیست نه؟! یاد یک حکایتی افتادم روزی برای اربابی خیار نوبر آورده و او و سایر حاضرین هر کدام خیاری برداشته میخوردند . از قضا خیار ارباب چنان تلخ بود که آن را از دست انداخت . غلامی که خیارها راآورده بود نیز در حال خوردن بود . ارباب خیار غلام را گرفت تا مزه تلخ دهانش را تغییر دهد ولی زمانیکه خیار را به دهان گذاشت شوکه شد چرا آن هم تلخ بود رو به غلام کرد و گفت چگونه این خیار تلخ را میخوری و دم بر نمیآوری ؟ غلام گفت جناب ارباب همیشه خیار شیرین میخوردیم حالا یک بار هم تلخ زمین که به آسمان نمیرسد ... قصد تطویل و نصیحت و موعظه ندارم شاید زیاد چیزی را که میخواهم بگویم کش می دهم بخیال اگه نفهمیدید چی میخواستم بگویم دلخور نشوید چون وسط نوشتن گرسنگی از یک طرف و سفره مهیا شده از طرف دیگر ... تا بعد



این اینترنت هم بعد دردی شده وقتی هست کلی از وقتت را میگیرد وقتی هم نیست انگار از دنیا جدا شده ای . اواخر هفته پیش که بازم اینترنت کله پا شد کارت شبکه سیستم من غیرفعال شد و من تا دیروز فکر میکردم دیتا خرابه تا اینکه متوجه شدم دیتا با سلام و صلوات کاربران درمانده مثل من برگشته و این کامپیوترِ منه که نتوانسته از شوک خارج شود و بالاخره حالا دوباره اینجا هستم . قبلا وقتی چیزی را از دست میدادم بهم میریختم اما خیلی وقته که با تمام وجود فهمیدم این دنیا و هرچیزی در آن هست مثل همین اینترنت هرلحظه ممکنه قطع بشه بعضی وقتا برمیگرده و یک موقعی هم برا همیشه ... ، برای همین دیگر فکر از دست دادن هیچ چیز نیستم حتی عزیزانم ! نه اینکه ناراحت نشوم بلکه در واقع پذیرفتم که همه اینها چیزی را تشکیل میدهند که به آن میگوییم زندگی  . این همان واقعیتی است که اگر همه آن را درک میکردند یا زود متوجه میشدند دنیا خیلی قشنگ تر از این چیزی میشد که حالا هست . فکرش را بکنید هنوز سر بریدن انسانها و قرابانی کردنشان به سبک اینکاها هنوز رواج دارد ، جدای از اینکه حق با کیه صرف این عمل یعنی بشر امروزی با اینهمه دبدبه و کبکبه هنوز در گذر از توحش ابتدایی به تمدن میان کوچه پس کوچه های برزخ دست و پا میزند و چه متفکرانه و واقع گرایانه گفت مولوی : دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست و شاعری معاصر مرحوم سید حسن حسینی با تصویری ملموس تر به دنیای امروزی در پاسخش گفت :

دی شیخ با چراغ...

و من امروز با داغی در دل

سراغ از چراغ می گیرم

            باغی از انسان

                      پیش چشمانم

                                شاخ و برگ گسترده است.

زندگی همینجوری است مثل اینترنت ، پول و پست و مقام و هر چیزی دیگری همینجوری است مثل اینترنت مثل اینترنت .



ساعت 7:30 صبح یکشنبه 25 اسفند است و احتمالا قبل از من میلیونها نفر چنین روزی را تجربه کرده باشند . خب گذر این روزها مثل همون پیمانه ساعت شنیه برا یکی پر میشه و برا یکی تازه شروع و یکی هم در میانه راه . اما اینها مهم نیست بلکه مهمتر اینه که من الان تو این مسیر زندگی هستم و باید به بهترین شکل ممکن که هم لذت بخش باشه و هم در شأن یک انسان اون رو طی کنم . اصلا مهم نیست برام که آخرش کجاست بلکه همین پیمودن این مسیر ناشناخته سرشار از شور و هیجان و غم و شادی هست . بگذریم از متافیزیک!! بیاییم بیرون و بریم تو واقعیت خیابون . امروز هم شروع میشه و میگذره فقط خداکنه یه ذره نسبت به دیروز به انسانیتمون نه به شعارهایمان افزوده بشه . به همون اندازه که زوایای ناشناخته دنیا داره بیشتر کشف میشه متاسفانه به همون اندازه بدیهای پنهان انسانها هم بیشتر آشکار میشه . نگاهی به اخبار روزانه اینا رو ثابت میکنه . بازم بگذریم هیچوقت از دیدن آدمهای خبیث و بد نه ناراحت بشین و نه غم و واهمه ای به دلتون راه بدید چرا که اینطوری شما میفهمید که راهی که میروید درسته و در واقع این جور آدمها مثل یه چراغ راهنما عمل میکنند هرچقدر کارها رفتار و حرفهاشون با شما بیشتر همخوانی داشته باشه یعنی شما از انسانیت دور افتاده اید و باید برای جبرانش تندتر راه بروید . خب چون خیلی وقته وبلاگمو سر نزدم یه ذره پراکنده میگم بازم بگذریم .دوست دارم این وب رو با کمک شما ادامه بدم بنابراین خوشحال میشم نظرتون رو در مورد چگونگی آن بنویسید در واقع یه وب مشترک که با همفکری و همکاری همه باشه . پس منتظرتون هستم . راستی تا یادم نرفته براتون یه روز خوب و پر از انرژی براتون آرزو میکنم فعلا ...



           

 بچه بودیم کارتون پینو کیو رو نگاه میکردیم وقتی دروغ میگفت دماغش دراز میشد تا به التماس و پشیمونی از دروغی که داده بود میفتاد . تو مدرسه ، پای منبر بهمون یاد دادن دروغ بد است و دروغگو دشمن خداست و ... حالا خدایا دشمنات چقدر زیاد شدن !!!یه موقعی اینقد دروغ و دروغگو دور از ذهن بود که شاخ درآوردن ضرب المثل بود اما حالا دیگه کسی تعجب هم نمیکنه تا چه رسد به شاخ درآوردن ! حتی دستگاه دروغ سنج هم نمیتونه دروغی رو ثابت کنه چون دیگه ارگانیزم بدن باهاش سازگار شده !!!! چقدر راحت شده دروغ گفتن و دروغ شنیدن و چقدر تنها شدن همه آدمای ساده دل. اصلا دلم نمیخواست جای خدا باشم ...



           

توی دنیا خیلی کارها میشود کرد به قول ریچارد باخ به اندازه هر تصمیم و انتخاب ،سرنوشت و زندگی متفاوتی پیدا می کنیم . میتوانیم مثل شیخ ابوالحسن خرقانی بر در سرایمان بنویسیم «هر کس در این سرای درآید نانش دهید و از ایمانش نپرسید » یا مثل چنگیز بشویم و خود را عذاب نازل شده الهی بدانیم برای تنبیه خلق گنه کار ! میتوانیم از صبح تا شب در رویا سیر کنیم و تمام دنیای ما بشود یک نفر که یا به فکر بودنش باشیم یا دلتنگ ندیدنش و یا در حسرت از دست دادنش ، میتوانیم هم مثل آن کشاورز و چوپانی باشیم که با تمام خوب و بدی که در زندگی برایش پیش آمده باز هم میکارد تا زمین را سبز و پربرکت کند و شکمهایی را سیر و باز هم به چرا می برد تا شوق در دل گوسفندانی به ظاهر نادان ایجاد کند ! یا با آگاهی تمام گوسفندی را بپروراند که میداند خوراک خوشمزه ی دیگران خواهد بود ... آدمهای زیادی نبودند که من را با آگاهی نصیحت کنند یا حمایتم کنند اما طیبعت ، دنیا ، آسمان و ستاره هایش و هر آنچه در دنیا است برایم معلم شدند و رویاهایم با آرمانهای نویسندگان و قهرمانان کتابهایی که میخواندم درهم آمیخت .من هم گاهی اوقات از تفاوت خلوتگه واعظان و خطابه شان دوست دارم فریاد برآرم و ... اما با خود فکر می کنم اینها وقتم را تلف می کند مجبور نیستم گوشم را به آنها بسپارم و میروم سراغ گوسفندان و شوق آنها زیباتر است ... و میروم سراغ زمین و منتظر مینشینم تا که گندمکها سر از خاک برآورند ... میفهمم زندگی هست و زیباست و خدا در همه جا هست و از آرامش من میخندد و میگوید تو هم مثل منی در دل هرکس نمیتوانی بنشینی چون ...



«آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفردر آب دارد می سپارد جان...»این را نیما گفته و من فکر میکنم امروز منظورش رافهمیدم و تا به امروز گمان من و دیگران اشتباه بوده است . درد نیما درد صادق است هردو رنج میبردند یکی از خودخواهی آدمها و دیگری از نادانی و جهالت .امروز این موضوع را زمانی فهمیدم که باز یک نادان دیگر با حماقت و خودخواهی تمام محبتهای یک فرد را با لگدپرانی پاسخ داد و بقول معروف نمک خورد و نمکدان شکست... و بدتر اینکه وقتی نادانی نداند که نادان است و خودخواهی حماقت بارش اجازه ندهد که بفهمد نادان است ... و چه سخت است درک این موضوع و چه رنجهایی کشیدند نیما و صادق آنجا که می گفت: در زندگی رنجهایی است که مثل خوره روح آدم را میخورد و میتراشد ... و من اطمینان دارم که این رنجها مربوط به مشکلات و گرفتاریهای روزمره و عادی نبوده است و درد نادانی افرادی بود که تو را احاطه کرده و ره بجایی نداری... و شاید سازنده این مثل« که در شهر کوران باید چشمان خود را بست» هم این را فهمیده بود ...



           

میخواستم اول از خدا بگویم اما با خودم فکر کردم چه کاریه ، همه از خدا حرف میزنن و اصلا خدا که نیاز به معرفی نداره حالا ممکنه یه عده ای در مصادیقش نظرشون فرق داشته باشه اما به هر حال هر کس یه خدایی داره این چیزی نیست که من میگم این حرفیه که هر کسی میزنه . بگذریم من باید از خودم بگویم شاید ... خب اگر هر کس که روی دو پا راه میرود و یک سر دارد و دو گوش و دو چشم و ... و از همه مهمتر یک عقل و شعور به ظاهر برتر از سایر جانداران را بشود اسمش را گذاشت انسان پس من یک انسانم حالا شما میخواهی اسمشو بگذار آدم میخواهی بگذار بشر یا هر چیز دیگه . این تا اینجای کار ، از این به بعدش دست خود شماست اگر حرفهایی که میزنم به مذاقت خوش اومد هر چی دوست داشتی صدام کن اگر نه فعلا اجالتا یا عجالتا ما را هم جزو همان هفت هشت میلیارد ابناء بشر بحساب بیاورید همین . البته نمیخواهم زیاد معما درست کنم واستون اما چون دوست دارم بی هیچ ذهنیتی حرفهایم را خوانده و نظر بدهید از عناوین و القاب و انساب و این جور چیزها هیچ نگفتم چرا که اینها همه اکتسابی هستند و تنها کاری که خواهند کرد پیش داوری درست یا غلط خواهد بود پس درود و سلام بر همه شما امیدوارم که با ارائه نظراتتون بتوانیم در کنار هم باشیم حتی اگر شده برای پر کردن اوقات فراغتمون . یا حق...



           
پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:خدا, :: 14:0
ایرانی

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساده مثل آب و آدرس mmmiran62.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 26620
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



دانلود آهنگ


 
 
 

طراحی سایت