ساده مثل آب
دنیا ترکیبی است از خوب و بد ، زشت و زیبا ولی رویهم رفته شیرین است مثل گیاه نیشکر ممکنه همه قسمتهاش شیرین نباشه اما در نهایت نتیجش میشه شکر

میدونی فرق من و تو رو میشه خیلی خلاصه اینطوری بیان کرد: تو بقول خودت میگی هرچی برامون بهتره و خیره پیش بیاد یجورایی سود و زیانی عمل میکنی اما من میگم اگه یه روزی خدا بخاطر چیزی که دوستم داره به جهنم تهدیدم کرد ازش طلب بهشت نمیکنم و همون جهنم رو ترجیح میدم میدونی چرا چون تو جهنمم که منو بذاره باز برای خودم یه گوششو اونجوری که بخوام درست میکنم این درحالیه که به چیزی که خودم فکر میکردم درسته هم رسیدم نه چیزی که خدا یا هر کس دیگه برام انتخاب کرده ... فرق من و تو اینه که من هیچوقت دنبال مصلحت و قسمت نیستم و بیشتر فکر میکنم انتخاب خودم و دیگران مهمترین عامل و عنصر در زندگیه ، برا همین از کسی بخاطر رفتارش یا حرفاش گله نمیکنم و مقصر نمیدونمش . هرکاری کردم مسئولیتشم بعهده میگیرم ولو جهنم جزای کارم باشه .



           
جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, :: 20:0
ایرانی

تو هم برو... آخه تو هم یه آدمی مثل بقیه آدما، تو هم دل داری مثل خود من ، حقته که به آیندت و به خیلی چیزای دیگه فکر کنی . حقته که با دلتنگی از کسی که دوستش داری و بهش عادت کردی بخاطر بعضی چیزای دیگه بگذری . حق داری بین اونی که شاید از لحاظ احساسی بهش نزدیکی و دیگرانی که برات مهمترن ، پا روی بعضی چیزا بذاری . راستش شاید منم جای تو بودم دچار تردید می شدم . برو بخاطر هرکسی که برات مهمه مادر پدر خانواده آینده یا هر چیز دیگر... اما بخاطر اینکه دیوار بی اعتمادی بیشتر از این بین آدمها خراب نشه دوست داشتم بهم میگفتی آره دوستت دارم اما با تو ممکنه به بعضی خواسته هام نرسم . باور کن اینجوری کمتر اذیت میشدم تا اینکه کسی بخواد بخاطر ناراحت نکردن و نشکستن دلم چیزایی رو بهم بگه که خودشم میدونه همه واقعیت نیست . آره بهت حق میدم تو هم برو... میدونم بازم آدمای خوب مثل تو پیدا میشه آدمایی که بخاطر رنجوندن ناخواسته دیگران اشک از چشمهاشون سرازیر میشه . برو و به هیچ چیزی غیر از آرزوهات و آیندت فکر نکن . برات آرزوهای خوب دارم و به خدا میسپارمت و چون میدونم از حالا ببعد کسی هست که مواظبت باشه نگران نیستم . بالاخره یه جای کوچیک توی این دنیا گیر منم میاد و یادت نره برای یه مسافر همیشه جاده ها هستن ...



           
جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, :: 19:33
ایرانی

چقدر تشویش دارم، چقدر احساس ناامنی میکنم و ترسی نهفته که سعی در پنهان کردنش دارم اما بیقرارم مثل کودکی که تنها مانده و منتظر است تا والدینش برگردند. من اینجا در این دنیا چه میکنم خودم هم نمیدانم !! دلم کودکی میخواهد و خوابی با احساس امنیت و آسایش که بدانم وقتی بیدار میشوم مادرم هست و ... اما یادم رفته خیلی وقت است بزرگ شده ام ... اینهمه آدمهای جورواجور از کجا پیدا شدند چرا تا الان آنها را ندیده بودم . هر کدام سنگی بدست دارند و نمیدانم چرا خدا دل من را از جنس شیشه و بلور ساخت!؟دوستانم کجایند چرا مثل بره آهوی جدا مانده از گله مدام باید حواسم به اطرافم باشد به خطراتی که شاید ... خسته ام خسته از جفای خودم و دیگران خسته ام از اینهمه حرف خسته ام از آدمها خسته ام از مدام مواظب بودن خسته ام دلم یه جای امن میخواهد و بس جایی مثل دنیای دوران کودکیم...



           

در زندگی و شاید بهتر باشه بگم در زندگی من موقعیتهایی پیش اومد و اومده که مجبور شدم روند زندگیم را بطور کامل عوض کنم . خوب یا بدش رو کار ندارم اما جدا شدن از آدمها و فضاهایی که بهشون علاقه داری و به بودنشون عادت کردی غم انگیزه ولی چون چاره ای نیست مجبوری تحمل کنی و با شرایط جدید خودت را وفق بدهی . به تجربه دریافتم آدم خوب تو دنیا زیاده ،ینی بیشتر آدما خوبن اما بعضیا واقعا منحصر به فرد و تکرار نشدنین اینا همونان که همیشه و هرچقدرم آدم جدید بیاد تو زندگیت باز جای خالیشون رو حس میکنی و دلت براشون تنگ میشه و همیشه تو خیالت میمونن ... هرکس از دوستان به وبم سر زد برام پیام بذاره خیلی خوشحال میشم ممنون



           

آی خانم تو که گوشی رو بر میداری و به من زنگ میزنی و به محض جواب ندادنم شماره دیکی دیگه رو میگیری چه فکر کردی با خودت ؟ فکر کردی خیلی زرنگی . فکر کردی خیلی با کلاسی! نه با منم قبل از تو داشتم با یکی دیگه فک میزدم خسته بودم واسه همین جواب تو رو ندادم ...

آی آقا پسر که پیش دوستات گپی میای که آره با مخ اینم زدم ... دختره بدجور تو کفه ... . تو نبودی که کلی خواهش و التماس بهش کردی تا نگاهت کرد!!!؟

حکایت این روزهای ما این است... . چه ساده لوحانه فکر میکنیم زرنگیم و تو دلمون میخندیم که : من چه آدم دوست داشتنی هستم اینهمه آدم گرفتار منن!!!!؟

من که ته دلم میدونم اینطور نیست شما هم میدونید ...پس ببند اون نیشتو ... ببند که به چرخه تکراری خودفریبی میخندی!



           
شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 10:0
ایرانی

اطرافم پر شده از تناقض ، از تضاد ، از شخصیتهای رنگی 

داشتن دو شخصیت کاملا متفاوت برای همه مان عادی شده .در محل کار یکجور بیرون جور دیگر .

و چه مضحک به این خودمسخرگی عادت کرده ایم و چه وحشتناک است الگویی که ما برای کودکانمان و نسل بعد میسازیم .

حالم بهم میخورد از هرچه رنگ است از هرچه تظاهر به خوبی است از هرچه نان که به نرخ روز میخوریم!

حالم بد است از نگفتن از اینکه نمیتوانم هرچه دلم میخواهد بنویسم . نوشتن این روزها به قیمت زندگی است .

از اینهمه تعارف خسته شده ام کاش قدرت نه گفتنمان آنقدر زیاد بود که کسی را برای کاری غره نکنیم که درست گفته اند:«غره کردن از غارت کردن بدتر است» کاش تلاشی برای اجباری کردن چگونه بودنمان صورت نمیگرفت . کاش می شد شخصیتهای اضافه مان را هرس کنیم ، دنیا خلوت تر میشد قطعا.

هر کس هر طور هست باشد و نقابها فقط میماند برای جشنها.

از هم میترسیم و این از هرچیزی ترسناک تر است . می ترسیم چون مطمئن نیستیم همان چیزی باشیم . و چاره ای نیست او را که میخواهی میترسد از نزدیک شدن و تو نیز میترسی از دیگری و همه از هم میترسیم و کسی فریادهای نیما را نمیشنود : آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید....  همه چیز بر باد رفت تا کی دوروئی...؟



کیمیاگر از نشانه ها حرف میزد ... نشانه هایی که اگر به آنها توجه کنی و بفهمیشان وقوع هرچیزی را متوجه میشوی ... او از زبان مشترک آفرینش میگوید ...

اینک من نمیدانم باید این نشانه ها را باور کنم یا خیر؟ اصلا نمیدانم اینها نشانه اند یا همزمانی اتفاقی ...به هرحال گاهی وقت رفتن نزدیک میشود بی آنکه خودت باور کنی یا کوچکترین احتمالش را بدهی .

آرامش عجیبی در آنجا بود سکوتی زیبا و دوست داشتنی که آواز پرندگان ، بهم خوردن برگها و شاخه ها و گذر باد از کوچه باغها ، زیباییش را دوچندان می کرد . باد که می آمد صدای بچه ها را بخود می آورد...

یاد روزهای کودکی افتادم . یک روز بهاری من ،مریم ،سارینا، آریوا ، شایاس و سپنتا و سیلاتو که به تازگی همسایه ما شده بودند...

نشانه ها را میبینم ... درد خفیفی که بیشتر میشود بی آنکه از پا بیندازت . آنقدر نیست که جدی اش بگیری اما هست و طولانی شدنش... اما وقتی خودت رهایی بخواهی وقتی خسته باشی و دوست داری باز کنار بچه ها در باغ نزدیک رودخانه باشی ... لبخند معنی داری بر لبانت مینشیند ...خاطره آن روز برای همیشه در ذهن من مانده و می ماند . هنوز هم وقتی یادم می آید فکر میکنم قشنگترین روز زندگیم بود . همه چیز سرجایش بود پدر ،مادر ،دوستان همبازی و آرامش..و کودکی که هیچ دغدغه ای ندارد...

اگر نشانه ها درست باشند و من دیگر نیامدم سراغم را از همان روز بگیرید . اگر کارم داشتید در همان باغ نزدیک رودخانه مرا پیدا کنید... نوشته ای که هیچوقت تمام نشد و ... و اگر نشانه ها نشانه نبودند باز هم همینجا هستم وداع بماند برای بعد...لبخند



به دم دمای صبح نزدیک میشیم و من نمیدونم چه مرگم شده خوابم نمیاد . 

نه اینکه نمیدونم نه ولی کاری از دستم بر نمیاد . دنیای عجیبیه ...

یه جا یکی شور و شوق اول آشنایی به دلش راه پیدا کرده و سر از پا نمیشناسه ، جای دیگه شاید یه خونه اونور تر حتی شاید  یکی در غم شکستی که تو عشق خورده دل و دماغ هیچی رو نداره ، فریاد

یکی در حسرت دیدار کسی بی تابه و حاضر هر چیزی بده که یه بار دیگه عزیزش رو ببینه و یکی دیگه فکر میکنه همیشه فرصت و زمان هست و فعلا امروز و فردا میکنه .بی تقصیر

یکی همه اینا یادش رفته و گوشه خونه یا بیمارستان افتاده و جای دیگه یکی بخاطر بیکاری و نداشتن پول زانوی غم در آغوش گرفته ، دنیای عجیبیه ... گریه

یکی مسافر شهری به شهر دیگه یا سرزمینی به دیاری دیگره و یکی مسافر مرگ . یکی خودش میره و یکی رو میبرن ... یکی از غربت به تنگ اومده و دلش عجیب گرفته ، یکی داره به امیدی قدم در راه غربت میذاره ...

و چقدر قشنگ سروده اون شاعری که گفت:

یکی تو فکر یاره یکی در انتظاره یکی داره میخنده به روزگاری که وفا نداره ...یکی همیشه مست و ...



میخواستم بگویم خدایا مرا بخاطر تمام دلهایی که شکستم ببخش! اما نه ، باید بگویم ای کسانی که من ناخواسته دلهای شما را شکستم بر من ببخشید ... خداوندا تو مرا میشناسی و میدانی جسارتم اگر از تمرد شیطان بیشتر نباشد کمتر نیست . همه عالم و آدم تو را شکر میگویند و از بزرگیت سخن میگویند اما من در کار تو مانده ام...! من نمیخواهم از بزرگی تو سخن بگویم و دهانم را مثلا از شگفتی خلقت تو وانگاه دارم که همه درون حلقم را ببینند! من نمیخواهم عبادتت را با صدای بلند فریاد کنم که دیگران را به اشتباه بیندازم چرا که بندگان زیادی از تو این کارها را انجام میدهند . من میخواهم آرام با تو سخن بگویم میخواهم کسی صدایمان را نشنود تا حماقتی تکرار نشود و یونسی بر اثر اشتباه به کام ماهی نرود... من میخواهم با خدای خودم سخن بگویم به زبان همان شبان بیابانی ! اصلا خدایا تو که میدانی چه میخواهم بگویم پس ... برگردیم به دلهای شکسته . به احساساتی که امروز بر من خرده خواهند گرفت و فردا خواهند فهمید معنی انسانیت را . من توبه نخواهم کرد از اینکه دیگران را وارد مشکلاتم نمیکنم و پشیمان نیستم از اینکه نخواستم دیگران در آتش گناه من بسوزند ... توبه نمیکنم خدایا ببخش!



           
چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:39
ایرانی

چند وقته ننوشتم و از این بابت خوشحال نیستم . اما دلیلش بیشتر از اینکه به بهم ریختگی اوضاع فعلیم مربوط باشه به این ربط داره که دوست دارم یه چیزای بهتری بنویسم چیزایی که تو ذهنم است اما از اینکه خسته کننده بیانشون کنم میترسم . بگذریم حماقتها در حال افزایشه و فاصلمون از انسانیت روز بروز بیشتر میشه . باور کنید دوست داشتم الان جایی باشم که آرامش باشه جاییه که حتی به حیوانات هم کم لطفی نشه . چند روز پیش پسر نوجوانی رو دیدم که خواهرشو که یه دختر بچه خیلی کوچولو بود و با لباس فرم قشنگش معلوم بود کلاس اولیه رو کتک میزد تو خیابون . دخترک گریه میکردو میترسید . مکث کردم و ... بعد باخودم گفتم هی خدا تا کی انتظار داریم جامعه ما بهتر بشه در صورتیکه نسلهای آیندمونم دارن با شیوه های غلط برخی والدین احمق! به این شکل بزرگ میشن. تا زمانیکه ما فرزندان پسرمون رو نسبت به فرزندان دخترمون صاحب حق میدونیم دختران جامعه ما با هزاران کمبود و دلخوری و سرخوردگی و هزار و یک چیز دیگه بزرگ میشن و وقتی زنان یک جامعه از وضعیتشون راضی نباشن شک نکنید که اون جامعه هر چه بیشتر رو به تباهی خواهد رفت . چرا که بنظرم نقش زنان در تلطیف و سالم سازی محیط خیلی بیشتر از مردان است . اشک چشم این دخترک را من دیدم اما بقیه رو ... . . و خیلی خوشحال شدم از اینکه قانون ممنوعیت آزار کودکان در ایران اجرایی شده و اگر با کودک یا نوجوانی بدرفتاری بشه از این پس نهادهای مسئول (بهزیستی)والدین کم عقل اون فرزند را از داشتن او برای همیشه محروم میکنند ... کاش روزی بیاد که وقتی هنوز از نظر عقلی و شعور اجتماعی رشد نکرده ایم به ما اجازه ازدواج داده نشود .



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساده مثل آب و آدرس mmmiran62.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 28421
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



دانلود آهنگ


 
 
 

طراحی سایت